دست نوشته ها

 

[ و او را گفتند خردمند را براى ما بستاى فرمود : ] خردمند آن بود که هر چیزى را به جاى خود نهد . [ پس او را گفتند نادان را براى ما وصف کن ، گفت : ] وصف کردم . معنى آن این است که نادان آن بود که هر چیز را بدانجا که باید ننهد ، پس گویى ترک وصف ، او را وصف کردن است چه رفتارش مخالف خردمند بودن است . ] [نهج البلاغه]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?علی

چهارشنبه 87/6/27  ساعت 9:59 صبح

من دلم می خواهد....(فریدون مشیری)

من دلم می خواهد....

من دلم می خواهد
خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش
دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو
هرکسی می خواهد
وارد خانهء پر عشق و صفای من گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند
شرط وارد گشتن
شست و شوی دلهاست
شرط آن داشتن
یک دل بی رنگ و ریاست
بر درش برگ گلی می کوبم
روی آن با قلم سبز بهار
می نویسم ای یار
خانهء ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دگر
خانهء دوست کجاست؟

«فریدون مشیری»


نظر شما( )

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ملاقات
ارسالی دوستان
کلام آخر
عجب
خداوندا
خدا
بیکلام
افسوس
پاییز
تنهاترازتنها
قلم بتراشم از هر استخوانم............
من دلم می خواهد....(فریدون مشیری)
خدایا کمکم کن ...
خدایا.....

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

7377

بازدید امروز

6

بازدید دیروز

8


 RSS 


 درباره خودم


 لوگوی وبلاگ

دست نوشته ها

 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

اشتراک